درویشبیاتیانی، حسن (1 اردیبهشت ۱۳۴۱- 21 اسفند ۱۳۶۳ )، فرمانده تیپ 17 قم و لشکر ۱۵ امامحسنمجتبی(ع) در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران.
در روستای جعفرآباد (خارکوب) از توابع شهر شوش متولد شد. پدرش نامدار، کشاورز و مادرش سکینه جوهری خانهدار بود. او هشت خواهر و برادر داشت و فرزند هشتم خانواده بود. (لطیفی، ص ۲۲)
حسن در دوران تحصیلات ابتدایی بود که با اجرای طرح اصلاحات ارضی( تغییرات اساسی در نحوۀ مالکیت اراضی کشاورزی به دستور محمدرضا پهلوی و نخستوزیران علی امینی و اسدالله علم )زمینهای کشاورزی خانوادهاش به تصرف دولت درآمد و خانهشان تخریب شد و آنان ناچار به ترک روستا و مهاجرت به دزفول شدند. (جوهری، ص ۲۳-22 ) او کلاس پنجم ابتدایی را در دزفول گذراند (ادارۀآموزشوپرورش...) اما به دلیل شرایط نامساعد اقتصادی خانوادهاش درس را رها کرد و در مغازۀ برادرش در شوش مشغول به کار شد.
حسن در خانوادهای مذهبی رشد یافت و روزبهروز التزام او به تعالیم و احکام دینی بیشتر شد و در کنار فعالیتهای سیاسی و مذهبی به ورزش هم علاقهمند بود و در رشتۀ وزنهبرداری فعالیت میکرد. در این زمان مبارزات مردمی علیه حکومت پهلوی رو به گسترش بود و حسن با پیوستن به مردم، به فعالیتهایی مانند شعارنویسی بر دیوار، پخش اعلامیه و توزیع عکس امامخمینی(ره) پرداخت. (جوهری، ص 23)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درویش ابتدا پاسدار افتخاری کمیتۀ انقلاب اسلامی شد و سپس در ۱۰ شهریور ۱۳۵۹ به عضویت بسیج درآمد (سپاه...کارت...) و در همین سال با خانم ساره اسماعیلی ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند به نامهای عبدالله و زینب است. (لطیفی،ص۲۴)
درویش از روزهای آغاز تهاجم ارتش عراق به ایران در جبهۀ شوش حضور یافت و در ۸ مهر ۱۳۵۹ با نیروهای غلامعباس قلاوند( مسئول عملیات سپاه پاسداران شوش) با نیروهای عراقی که با ادوات زرهی تا رودخانۀ کرخه پیش آمدهبودند به مقابله پرداخت و موفق شد یک دستگاه خودرو نفربر دشمن را با آرپیجی منهدم کند.(میثاقیان، ص۱۴-13؛ لطیفی، ص94؛ کربلایی،ص93) این نیروها ، پس از آن در حاشیۀ شرقی رودخانۀ کرخه مستقر شدند و با احداث سنگرهای حفرهروباهی تحرکات دشمن را زیر نظر گرفتند (لطیفی، ص95) و حسن به علت نبود پل و قایق برای عبور از کرخه، با استفاده از تیوپ تراکتور و مقداری چوب، شناوری ساخت که نیروها بتوانند از کرخه عبور کنند و همین ابتکار سبب توسعۀ جبهۀ شوش شد. (حسنزاده، ص ۱۰۸؛ سرخه، ص۱۰۷)
درویش در ابتدا بهصورت نیروی بسیجی و به شکل پارهوقت در جبهۀ شوش حضور داشت اما با سازماندهی نیروها و آمدن حیدرعلی طالبی(فرمانده جبهۀ شوش معروف به استاد میرزا) به آنجا، او نیز بهصورت ثابت در منطقۀ شوش مستقر شد و در مأموریتهای مختلف و تا زمان شهادت طالبی در کنار وی بود.(حسنزاده، ص108) در این زمان درویش با تشکیل گروههای ایذایی به دشمن ضرباتی وارد کرد، از جمله در منطقۀ روستای زعن که منجر به عقبنشینی دشمن شد. (کربلایی، ص۱۰۸)
پس از شهادت حیدرعلی طالبی(17 آذر ۱۳۵۹)، مرتضی صفاری در آذر ۱۳۵۹، فرماندهی جبهۀ شوش را بر عهده گرفت و درویش را ابتدا به سمت مسئول محور و سپس جانشین خود منصوب کرد. یکی از مهمترین اقدامات درویش در این زمان، با هماهنگی مجید بقایی (۱ بهمن ۱۳۳۷ – ۹ بهمن ۱۳۶۱) تشکیل واحد ادوات سپاه پاسداران شوش و استقرار خمپارهانداز در شرق رودخانۀ کرخه با همکاری فرمانده تیپ ۲ لشکر۲۱ پیادۀ حمزه سیدالشهدا(ع)، سرهنگ فرضالله شاهینراد بود. (صفاری،ص108)
از آنجا که سپاه پاسداران شوش در این مقطع توپخانه نداشت، این واحد تا عملیات فتحالمبین(2 فروردین ۱۳۶۱ در جبهۀ جنوبی در شوش و دزفول با هدف آزادسازی غرب رودخانۀ کرخه و تأمین اندیمشک، شوش و دزفول)اصلیترین آتش پشتیبانی جبهۀ شوش را تأمین میکرد.(کربلایی،ص111؛ پریشانی،ص۱۱۰؛ سرخه، ص۱۱۰) پس از تثبیت واحد ادوات سپاه شوش، درویش این واحد را به رحیم آلکثیر از نیروهای سپاه پاسداران شوش و مسئول محور پنجاه سپرد و دوباره به واحد عملیات بازگشت.(آلکثیر)
درویش در جبهۀ شوش با اینکه شناسایی جزو وظایفاش نبود، با نیروهای اطلاعات عملیات به شناسایی منطقه میرفت، از جمله در شناساییهای عملیات محدود اماممهدی(عج) (عملیات عنکوش) که در۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۰ با هدف توسعۀ سرپل و آزادسازی منطقۀ عنکوش در محور شوش و غرب رودخانه کرخه اجرا شد حضور مؤثری داشت و فرمانده یکی از گروهها بود. (آلکثیر؛حسنزاده، ص114؛ پریشانی، ص114)
در آستانۀ عملیات فتحالمبین، تیپ ۱۷ قم با هدف توسعۀ سازمان رزم سپاه پاسداران و شرکت در این عملیات شکل گرفت و مسئولیت این کار به مرتضی صفاری و جانشین او حسن درویش سپرده شد. پیش از عملیات صفاری در سمت جانشین مجید بقایی و مسئول عملیات قرارگاه فجر به آنجا رفت و فرماندهی تیپ به حسن درویش واگذار شد. (صفاری، ص123؛ رضاییمیرقائد، ص124)
درویش به انتخاب نیروهای کادر تیپ از میان نیروهای زبده پرداخت(پریشانی،ص125) و از مسئولین اطلاعات خواست که برای توجیه فرماندهان نسبت به وضعیت استقرار دشمن ماکتی از منطقه تهیه کنند. بدین ترتیب درویش موفق شد در مدتی کوتاه تیپ ۱۷ قم را با استعداد ۸ گردان، آمادۀ شرکت در عملیات فتحالمبین کند.(درویش، حسن، بش) درحالیکه نیروها آمادۀ عملیات بودند، دشمن در ۲۸ اسفند ۱۳۶۰ با هدف برهم زدن سازمان رزم نیروهای خودی و رسیدن به خطوط پدافندی در منطقۀ جنوب شوش و دشت رقابیه دست به حمله زد و بسیاری از معابر نفوذی و محورهای عملیاتی را کشف کرد و با استفاده از آتش شدید توپخانه و پشتیبانی هوایی در محور زعن و محور شلیبیه، توانست ضمن نفوذ به خطوط مقدم خودی، قسمتی از خط را تصرف کند. با این حال پس از دوازده ساعت نبرد شدید، نیروهای تیپ ۱۷ قم ضمن بازپسگیری مواضع خود دشمن را به عقب راندند.در پی اقدام دشمن،با دستور فرماندهان مبنی بر بازسازی یگان برای عملیات، درویش در مدت ۴۸ ساعت همۀ واحدها و گردانها را آمادۀ رزم کرد. (همان)
در عملیات فتحالمبین، تیپ ۱۷ قم تحتامر قرارگاه فجر، مأموریت یافت تا در محور شوش وارد عمل شود و در کنار سایر نیروها، عوارض حساس منطقه را تصرف و تأمین کند. ازآنجا که سازمان رزم این عملیات مشترک بود، تیپ ۱۷ قم مأموریت داشت که با تیپ۲ لشکر ۷۷ خراسان به فرماندهی سرهنگ هوشنگ ناصری ادغام شود.(پریشانی، ص ۱۴۸؛ سرخه،ص ۱۴۸)
تیپ ۱۷ قم در این عملیات با وجود دشواریها موفق شد تپههای ۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۷ و سایت رادار ۴ و ۵ را به تصرف خود درآورد.(درویش، حسن، بش)تسلط درویش بر جبهۀ شوش سبب شده بود که بتواند در عملیات به فرماندهان تیپهای ۳۳ المهدی(عج) و ۳۵ امام سجاد(ع) مشاورههای مهمی ارائه دهد.(پورمهدی، ص۱۵۹) درویش پس از اتمام عملیات فتحالمبین مأموریت یافت که از ۳۱ فروردیت ۱۳۶۱ تیپ ۱۷ قم را بهمنظور پدافند در منطقۀ عملیاتی برقازه، تینه و تنگهرقابیه مستقر کند. (درویش، حسن، بش)پ
در آستانۀ عملیات بیتالمقدس (10 اردیبهشت تا ۳ خرداد ۱۳۶۱ در جبهۀ جنوبی در غرب رودخانۀ کارون با هدف انهدام نیروهای دشمن و آزادسازی شهرهای هویزه و خرمشهر و تأمین مرز بینالمللی) به درویش مأموریت دادهشد که تیپ ۱۷ قم را همزمان با عملیات بیتالمقدس، برای شرکت در یک تک محدود در منطقۀ عمومی فکه و بهمنظور تصرف و تأمین تپۀ ۱۸۲، آماده کند. درویش درحالیکه نیروهایش هنوز در مأموریت پدافندی بودند به توجیه فرماندهان و مسئولین تیپ و تکمیل استعداد آن پرداخت و شناسایی از منطقۀ عملیاتی را آغاز کرد.(همان) این عملیات همزمان با مرحلۀ اول عملیات بیتالمقدس شروع شد و علاوه بر تیپ ۱۷ قم، تیپ ۳۵ امامسجاد(ع)، تیپ ۳۳ المهدی(عج) و تیپ ۲ لشکر ۷۷ خراسان در آن حضور داشتند و با فرماندهی حسن درویش تپۀ ۱۸۲ به تصرف درآمد. (کربلایی،ص180)
پس از آن و در مرحلۀ سوم عملیات بیتالمقدس تیپ ۱۷ قم به همراه تیپ ۳۳ المهدی(عج) با ۱۴ فروند بالگرد به منطقۀ عمومی خرمشهر اعزام و دو گردان از نیروهای تیپ به تیپ ۳۱ عاشورا (در خط بین شلمچه – خرمشهر) مأمور شدند تا به همراه آن تیپ وارد عمل شوند. (کربلایی، ص183؛ پورمهدی، ص183؛ سرخه، ص183) در مرحلۀ چهارم عملیات، تیپ ۱۷ قم با تمام گردانهای خود و تحت امر قرارگاه فجر در منطقۀ پیچشهدا تا پاسگاه زید وارد عمل شد و توانست از یک طرف راه را بر تحرکات پشتیبانی دشمن در خرمشهر ببندد و از طرف دیگر مانع فرار نیروهای تحت محاصرۀ دشمن در خرمشهر شود.(کربلایی، ص183؛ سرخه،ص183)
با اتمام عملیات، تیپ ۱۷ قم تا ۲۸ خرداد ۱۳۶۱، پدافند از منطقۀ آزادشدۀ پاسگاه زید را برعهده گرفت و پس از آن در فاصلۀ دژ تا نوار مرزی مستقر شد و در برابر دشمن موضع گرفت. در ۲۹ خرداد ۱۳۶۱ به درویش مأموریت دادهشد که تیپ را برای شرکت در عملیات رمضان (22 تیر ۱۳۶۱ در جبهۀ جنوبی در شرق بصره با هدف تهدید بصره از شرق) آماده کند. ازاینرو نیروها برای یافتن معابر عملیاتی به صورت مستمر و فشرده، عملیات شناسایی را آغاز کردند و در جلسۀ ۷ تیر ۱۳۶۱ در قرارگاه فتح ، حسن درویش و عباس حاجیزاده مسئول اطلاعات تیپ ۱۷ قم اعلام کردند که کار آمادهسازی و شناسایی به پایان رسیده و برای عملیات آمادگی دارند. بدین ترتیب در ۲۰ تیر ۱۳۶۱ به تیپ ۱۷ قم دستور دادهشد با تغییر از حالت پدافندی به آفندی، آمادۀ شرکت در عملیات رمضان شود. (درویش، حسن، بش)
در مرحلۀ اول عملیات رمضان نیروهای تیپ ۱۷ قم در قالب سهمحور و هفتگردان وارد عمل شدند. درویش به همراه فرماندهان زیرامرش برای هدایت بهتر گردانها در خط مقدم و در محل فرماندهی محور ۳ مستقر شدند. هر چند که تیپ به میدان مین برخورد اما با پاکسازی معابر موفق به تصرف پاسگاه زید شد و سپس برای تصرف اولین موضع مثلثی دشمن تا انتهای کانالماهی پیش رفت اما به علت درگیری شدید با نیروهای تیپ ۳۰ زرهی عراق در اطراف نهر کتیبان، به سمت شمال موضع پدافندی گرفت. (لطیفی،ص۲۳۱)
در اواخر تیر ۱۳۶۱ تیپ ۱۷ قم به تیپ ۱۷ علیبنابیطالب(ع) تغییر نام داد و در سومین مرحلۀ عملیات رمضان موفق شد با سهکیلومتر پیشروی به مثلثی برسد اما در نهایت با دستور بازگشت، عقبنشینی کرد.(لطیفی، ص230) در ۲ مرداد ۱۳۶۱ به سبب واگذاری تیپ به منطقۀ یک متشکل از قم و استان مرکزی، مهدی زین-الدین (۱۸ مهر ۱۳۳۸ – ۲۷ آبان ۱۳۶۳) به سمت فرمانده منصوب شد و تیپ در مرحلۀ پنجم عملیات شرکت کرد. ( درویش،حسن، بش؛ سپاه...نامه... ؛ حسنزاده، ص235)
درویش پس از تحویل تیپ ۱۷ قم از طرف سپاه منطقۀ ۸ متشکل از استانهای خوزستان و لرستان مأموریت یافت تا با استفاده از امکانات تیپهای20 بعثت، ۴۳ بیتالمقدس، ۴۶ فجر، ۳۷ نور و ۲۲ بدر خرمشهر به تشکیل یگان جدیدی بپردازد.(غلامپور،ص243؛ رضاییمیرقائد،ص243) او برای جذب نیروهای زبده، از دو روش استفاده کرد: اول جذب نیروهایی که آنها را میشناخت و دوم، بازدید از تیپهای منحلشده و ارزیابی نیروهای آنان. ملاک او لیاقت و توانایی لازم و ایمان، اخلاق، شهادتطلبی، تجربه و پشتکار بود. بدین ترتیب درویش با امکانات و نیروهایی که در اختیارش قرار گرفت، تیپ امامحسنمجتبی(ع) را با ششگردان(سهگردان در خط و سهگردان پشتیبان) در منطقۀ عمومی خرمشهر تشکیل داد.(حسنزاده، ص245؛ پریشانی، ص۱۸)
درویش پس از بررسی منطقۀ عملیات فتحالمبین(2 فروردین ۱۳۶۱ در جبهۀ جنوبی در شوش و دزفول با هدف آزادسازی غرب رودخانۀ کرخه و تأمین اندیمشک، شوش و دزفول)، محدودۀ سایت ۴ و ۵ و ارتفاعات صلیبیخات را برای مقر اصلی تیپ انتخاب کرد. قرارگاه در سایت ۴ و قرارگاه تاکتیکی در منطقۀ عملیاتی محرم مستقر شد و شهرک سلمان بهمنظور عقبه در اختیار نیروهای تیپ قرار گرفت.(حسنزاده،ص246) با تلاش درویش، نیروهای تیپ ۱۵ امامحسنمجتبی(ع) تا پیش از عملیات محرم در قرارگاه اصلی خود مستقر شدند. اولین تجربۀ عملیاتی این تیپ شرکت در عملیات محرم (10 آبان ۱۳۶۱ در جبهۀ جنوبی در عینخوش و زبیدات با هدف تصرف سرپل در منطقۀ العماره و آزادسازی ارتفاعات مرزی) با استعداد ۸ گردان و در نقش نیروی کمکی بود.(اسماعیلی،ص251؛ حسنزاده، ص251)
پس از عملیات محرم به دلیل افزایش نیرو و استعداد تیپ به چهارده گردان، تعداد زیادی از نیروهای خوزستان و لرستان محل خدمت خود را تیپ ۱۵ امامحسنمجتبی(ع) انتخاب کردند، ازاینرو بر این اساس از سوی فرماندهی منطقۀ ۸ ، تیپ به لشکر ارتقا یافت و درویش از میان نیروها ۱۲ گردان را سازماندهی و نیروهای باقیمانده را در واحدهای پشتیبانی و تدارکات به کارگیری کرد.(حسنزاده، ص256)
با ارتقاء تیپ به لشکر، درویش با تلاش خود توانست با جمعآوری تانکهای دشمن از منطقۀ عملیاتی فتحالمبین و تعمیر آنها یک واحد زرهی به آن اضافه کند(که در عملیات والفجر مقدماتی بهکارگیری شد) و با مساعدت محسن رضایی( فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) چند تانک دیگر در اختیار تیپ زرهی قرارگرفت.(حسینپور، ص258)
در این زمان به حسن درویش اعلام شد که نیروهای خود را برای شرکت در عملیات والفجر مقدماتی(17بهمن ۱۳۶۱ در جبهۀ جنوبی در شمال چزابه با هدف پیشروی به سوی شهر العماره و تهدید آن از سمت شرق) آماده کند. به دلیل رملی بودن منطقۀ عملیاتی ، درآموزش و افزایش توان نیروها، پیادهروی بر رمل در اولویت بود و درویش بر روند آموزش نظارت داشت. او همیشه به شناسایی منطقۀ عملیاتی بسیار اهمیت میداد و از فرمانده گردانهای خود میخواست که به دقت به شناسایی مواضع دشمن بپردازند تا در عملیات از وضعیت موجود غافلگیر نشوند. (آقایی، ص262)
به دستور درویش در نزدیکی خط مقدم، با حفر زمین به عمق سهمتر سالنی برای جلسات ساخته شدهبود(نیسی، ص262) و او ضمن طراحی ماکتی از وضعیت دشمن و عوارض موجود در منطقه برای توجیه نیروها، منطقهای به شکل منطقۀ عملیاتی برای مانور آنان شبیهسازی کردهبود،(مواصاتی، ص263 ؛ یاوری، ص263) همچنین برای تقویت روحیۀ معنوی و مذهبی نیروها به رحیم آقایی دستور دادهبود که در مقر اصلی تیپ مکانی به نام عباسیه برای برگزاری نماز جماعت و مراسم مذهبی و جلسات احداث کند. (آقایی،ص۲۶۴)
در آستانۀ عملیات والفجرمقدماتی استعداد لشکر ۱۵ امامحسنمجتبی(ع) 10گردان پیاده، ۱ گردان منهای ضدزره، ۱ گردان زرهی با حدود ۱۰ دستگاه تانک آماده به کار و ۵ نفربر بود که با اعزام نیروهای جدید به لشکر قبل از عملیات، این استعداد به ۱۶ گردان رسید و در عین حال لشکر از توپخانهای نیرومند برخوردار بود. (شمایلی،ص ۳۰۵؛ حسن زاده،ص ۳۰۵)
در عملیات والفجر مقدماتی قرار بود که لشکر ۱۵ امامحسنمجتبی(ع) با شکستن خط دشمن در منطقهای با طول ۱۵۰۰ متر پیشروی کند و در محدوهای ۱۲ تا ۲۰ کیلومتری به پاکسازی و انهدام مواضع دشمن بپردازد. لشکر مأموریت داشت تا از سهمحور وارد عمل شود و چند هدف اصلی را تأمین کند که مهمترین آنها آزادسازی جادۀ آسفالت شیب- حلفائیه بود. در مرحلۀ اول عملیات (17 بهمن ۱۳۶۱)نیروهای لشکر با عبور از کانال اول و دوم به پیشروی ادامه دادند اما به دلیل شرایط عملیات به عقب بازگشتند. در مرحلۀ دوم مأموریت لشکر حمله از پاسگاه صفریه به سمت پاسگاه وهب و پاکسازی مواضع بین این دو و پیشروی به سمت چزابه بود. با شروع مرحلۀ دوم عملیات (19 بهمن ۱۳۶۱)به دلیل شدت آتش دشمن نیروها نتوانستند به اهداف خود برسند. حسن درویش در نقش فرماندهی توانا توانست شرایط را کنترل و مدیریت کند و در کنار نیروهایش در خط اول حاضر بود بهطوریکه تا یک قدمی اسارت پیش رفت. (حکیمالهی، بش؛ شمایلی)
پس از عملیات والفجر مقدماتی بخشی از نیروهای بسیجی لشکر با پایان مأموریت از لشکر رفتند و بخشی هم شهید، مجروح و یا اسیر شدند، بنابراین سازمان لشکر با استعداد ۶ گردان دوباره به تیپ بازگشت.(حسنزاده، ص333) در این زمان درویش و نیروهایش به مدت سهماه پدافند از منطقۀ شیبنیسان تا تپهدوقلو و پاسگاه کرامه و وهب را برعهده داشتند.(کشکولی، ص334، اخلاصنیا، ص334) و با توجه به شهادت و اسارت بخشی از نیروهای کادر تیپ ۱۵ امامحسنمجتبی(ع) درویش از فرماندهان تیپ خواست تا برای تقویت تیپ به کادرسازی بپردازند. (یاوری،ص ۳۳۸)
پس از این مأموریت درویش تیپ را برای آموزشهای آبی – خاکی به پلاژ اندیمشک (واقع در سیوپنج کیلومتری شهر اندیمشک در کنار دریاچۀ سد دز) برد و خود بر آموزشها نظارت کامل داشت.(حسنزاده، ص342؛ نیسی، ص342؛ صبور، ص342؛ رضاییمیرقائد،ص342)
پس از اتمام این دوره، تیپ به آبادان و جزیرۀ مینو اعزام شد و درویش به همراه نیروهای اطلاعات عملیات به شناسایی شهر فاو و خورعبدالله پرداختند.(نیسی،ص344؛ رضاییمیرقائد، ص344) در این زمان بهروز غلامی به جای حسن درویش به فرماندهی تیپ منصوب شد. درویش در آبان ۱۳۶۲به لبنان و سوریه اعزام شد و مدتی در آنجا حضور داشت و مشاور محسن رضایی در امور مربوط به تیپ ۱۵ امامحسنمجتبی(ع) بود.(رضاییمیرقائد، ص۳۴۶-345)
او پس از بازگشت به ایران به ایلام رفت و به همراه لشکر ۲۵ کربلا در عملیات والفجر۶ (2 اسفند ۱۳۶۲ در حد فاصل چیلات در محور دهلران و چزابه در محور بستان و استان العمارۀ عراق و با هدف انهدام بخشی از قوای جنگی دشمن و گمراه کردن آنها از عملیات خیبر) در سمت فرمانده یکی از محورها شرکت کرد. (حسینپور، ص358) در عملیات خیبر(3 اسفند ۱۳۶۲ در جبهۀ جنوبی در هورالهویزه با هدف قطع جادۀ بصره- العماره و تهدید شهر بصره از شمال) درویش به همراه تیپ ۱۵ امامحسنمجتبی(ع) در عملیات حضور یافت و در حین نبرد از ناحیۀ ریه مجروح و برای درمان به تهران اعزام شد اما پس از مدتی به درخواست خود از بیمارستان ترخیص شد و به شوش بازگشت و در این فرصت تا دوم راهنمایی به تحصیل پرداخت. (کربلائی،ص ۳۶۵، حسینپور، ص365)
درویش پس از بهبود با پیشنهاد فرماندهی محور ۲ به لشکر ۱۷ علیابنابیطالب(ع) رفت اما پس از مدت کوتاهی از طرف فرماندهی کل سپاه پاسداران به جنوب اعزام شد.(کربلائی،ص368؛ رضاییمیرقائد، ص368) و در آستانۀ عملیات بدر (20 اسفند ۱۳۶۳ در جبهۀ جنوبی در هورالهویزه با هدف قطع جادۀ بصره- العماره و تهدید شهر بصره از شمال)به واحد عملیات قرارگاه نجف پیوست. (رضاییمیرقائد، ص370؛ حسنزاده، ص370)
پیش از عملیات بدر، درویش با وجود مسئولیت خود در قرارگاه نجف، برای شرکت در عملیات بهصورت نیروی آزاد و تکور موافقت احمد غلامپور فرمانده قرارگاه را کسب کرد.(غلامپور، ص381) قرار بود او به همراه نیروهای حشمت حسنزاده چند ساعت قبل از شروع عملیات در آبراه تبوک به پاسگاه شناور آبی دشمن حمله و آن را منهدم کنند. این نیروها هشتنفر بودند که در دو قایق با پیشروی به سمت پاسگاه دشمن موفق به انهدام آن شدند اما در این عملیات حسن درویش به شهادت رسید.
بخشی از وصیتنامۀ شهید:
چه زیبا فرمود آن حضرت که اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهید دست از دعوت خود بر نمیدارم تا اینکه کشته شوم. ای امام، به رسولالله(ص) قسم اگر شمهای از صفات مؤمنین در ضمیر سربازانات باشد آن را از دریای بیکران وجود تو کسب کردهاند. دنیای بیکفایت بداند که سربازان روحالله آمدند تا زمین را برای ورود حضرت ولیعصر(عج) از آلودگیها تطهیر کنند. این انقلاب شکست نخورده و نمی-خورد و این گفتۀ روح الله است، چرا که او بود که گردنکشیها را با توکل بر خدا و عشق به اسلام از میان برد. تنها راه تداوم این حرکت خدایی، توکل به خدای رحمان است. توکل کنید و امام عزیز را همچون گذشته نگاهبان باشید.
به خانوادهام میگویم که اگر فرزند خود را در راه خدا دادهاید بر کسی منت نگذارید. همسرم، زینبوار استقامت کن که رضای خداوند در همین است و فرزندانام عبدالله و زینب بدانند که پدرشان به راه حسین رفت و بر شما لازم است که آن ادامه دهید. (درویش، حسن،ص399)
مآخذ: آقایی، رحیم ، آبراه تبوک، به کوشش سعید آهنگری و مریم لطیفی، تهران: دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)، 1396ش؛ آلکثیر، رحیم، مصاحبه با عبدالحسین محسنیفر، تابستان ۱۳۹۴؛ ادارۀآموزشوپرورش شهرستان شوش،کارنامۀ تحصیلی پنجم ابتدایی، سند مورخ شهریور۱۳۵۴ ،سند بش، موجود در ادارۀ کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خوزستان؛ اسماعیلی، هادی، آبراه تبوک؛ پریشانی، محمود، همان؛ پورمهدی، محمدرضا، همان؛ جوهری،سکینه، همان؛ حسنزاده، حشمت،همان؛ حسینپور، آبراه تبوک؛ حکیمالهی، حمید، دستنوشته(گزارش وقایع عملیات والفجر مقدماتی)، سند مورخ ۱۷ بهمن ۱۳۶۱،سند بش، موجود در ادارۀ کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خوزستان؛ درویش، حسن، مصاحبه با شهید حسن درویش، ماهنامۀ امید انقلاب، تهران: اسفند ۱۳۶۱؛ همو، آبراه تبوک.؛ رضایی میرقائد، محسن ، آبراه تبوک؛ سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی، کارت شناسایی، سند مورخ ۷ مهر ۱۳۶۴،سند بش، موجود در ادارۀ کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خوزستان؛ همان، نامۀ فرماندهی کل سپاه به فرماندهی تیپ ۱۷ قم، سند مورخ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۱،سند بش، موجود در همانجا؛ سرخه،حسن، آبراه تبوک؛ شمایلی، حبیبالله، مصاحبه با عبدالحسین شمخانی، بهمن ۱۳۶۱؛ صبور، محمد علی، آبراه تبوک؛ صفاری، مرتضی، همان؛ غلامپور، احمد، همان؛ کربلایی، حمزه ،همان؛ کشکولی، مرتضی، همان؛ لطیفی، مریم، همان؛ مواساتی، یداله، همان؛ نیسی، حسن، همان؛ میثاقیان، حسن، حماسۀ ۲۵ فروردین ۱۳۶۰، تهران: مجتمع تخصصی چاپ و تبلیغات میثاقیان، ۱۳۹۲؛ یاوری، مهران، آبراه تبوک.
/مریم لطیفی/